طاها جون ماطاها جون ما، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
مـــامــــان نســترنمـــامــــان نســترن، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
بـابـا شـــیـــرزادبـابـا شـــیـــرزاد، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه سن داره
پیمان عشق من وباباییپیمان عشق من وبابایی، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

***میوه بهشتی مامان وبابا***

بازگشایی مدرسه 1394_1395

1394/7/2 14:21
نویسنده : مامان طاها
833 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وصد سلام به فرشته خوب وزیبای خودم پسرک 6 ساله من امروز اومدم تا یه تبریک جانانه بهت بگم اخه امرو94/6/31روز ورود شما به عرصه علم ودانشه ومامانی خیلی خوشحاله که قند عسلش واسه خودش مردی شده عروسکم مبارکت باشه امیدوارم همیشه  موفق و سلامت یاشی و به تمام آرزوهای قشنگت برسی

عزیزم امروز صبح وقتی از خواب بیدارت کردم بعد از خوردن صبحانه از زیر قرآن ردت کردم وبرات کلی آرزوهای قشنگ کردم  وقتی آژانس اومد راهی مدرسه شدیم اونجا هم یه کم دلت گرفته بود و از اینکه قرار بود هر روز چند ساعتی رو تنها وبدون مامان باشی ناراحت بودی

اینم طاطایی غمگین من تو حیاط مدرسه

زنگ که خورد رفتید سر صف آقای مدیر براتون صحبت کردن بعد هم براتون اسپند دود کردن و با شیرینی وشکلات ازتون پذیرایی شد بعد هم از زیر قران ردتون کردن و رفتید سر کلاس خانم معلم مهربونتون هم کلی براتون صحبت کرد وقصه گفت

( خانومتون بهترین معلم استان شناخته شده و کارش عالیه )

سرکار خانم پروانه شهابی مقدم

کسب رتبه دوم شهرستانی با امتیاز خیلی خوب در جشنواره الگوهای مناسب تدریس در

 سطح شهرستان قائمشهر که موجب مسرت و خوشحالی و افتخار برای کارکنان و

 دانش آموزان این دبستان شده را به شما تبریک می گوییم

بعد هم کتابهای زیباتون رو بهتون هدیه دادن وبا هم رفتیم کتاب فروشی وکتابهاتو منگنه کردیم

عاشقتم

روز اول مهر

 

امروز هم بعد از خوردن صبحانه سرویس اومد دنبالت وراهی مدرسه شدی البته با کمال بی میلی همش میگفتی منم با تو بیام با سرویس نمی رم ولی بالاخره رفتی منم با آژانس دنبالت اومدم زنگ که خورد آقای مدیر براتون صحبت کرد و بین حرفاش گفت که لطفا ازفردا دیگه والدین داخل حیاط حضور نداشته باشن همین حرف رو که زد طاهایی من زد  زیر گریه وگفت من نمیخوام برم میخوام پیش تو باشم وقتی داشت گریه میکرد ناظم مدرسه اومد وبردش صورت ماهش رو شست و نشوندش سر کلاس من هم برگشتم خونه وقتی ظهر برگشتی واست ناهار لازانیا درست کرده بودم خیلی خوشحال شدی واز اون روز به بعد دیگه با سرویس می رفتی وبرمیگشتی

صورت خندان با شکلک درجهصورت خندان با شکلک درجهصورت خندان با شکلک درجهصورت خندان با شکلک درجه

 
 
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)