طاها جون ماطاها جون ما، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مـــامــــان نســترنمـــامــــان نســترن، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
بـابـا شـــیـــرزادبـابـا شـــیـــرزاد، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره
پیمان عشق من وباباییپیمان عشق من وبابایی، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

***میوه بهشتی مامان وبابا***

5 مهر 1392

1392/7/10 18:59
نویسنده : مامان طاها
506 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام دردونه چشم وچراغ خونه فدات بشم الاهی وای که چقدر تو ماهی

سلام همه وجود من ای گل همیشه بهارم قربونت برم جیگر طلای مامان امروز دوباره میخوام واست بنویسم بازم از رفتنمون به ساری واست بگم جوجو کوچولوی من خیلی خوشحالم از اینکه میتونم این خاطرات رو واست ثبت کنم تا یه روزی که من نبودم وتو یه مرد کامل شده بودی با خاطرات شیرینت لبخند رو بر لبان زیبایت جاری کنم بگذریم مامانی ما دوباره رفتیم ساری قرار بود جمعه صبح حرکت کنیم اما از اونجایی که بابایی عاشق سکوت شبه وشبها هم جاده خلوت تره جمعه ساعت ٣ شب راهی ساری شدیم بابایی گفت صبحانه بریم کله پاچه بخوریم وبومهن رفتیم واسه خوردن صبحانه شما خواب بودی بیدارت کردیم ولی اهورا تو ماشین لالا کرده بود بابایی واسمون آب ومغز سفارش داد که ماشاالله شما همش رو خوردی وکلی خوشت اومد بعد که نوبت گوشتش رسید به من میگفتی مامان همشو نخوریا واسه منم بذار فدای این پسر خوش خوراکم بشم بعد از خوردن صبحانه دوباره لالا کردی هوای جاده خیلی خوب بود شما فسقلی ها هم کل مسیر رو خواب بودید وقتی هم که رسیدیم یک ساعتی بازی کردی بعد خوابت برد وتا ساعت ١١ لالا کرده بودی ظهر با مامان مریم رفتید پارک آفتاب ساری که کلی بهت خوش گذشته بود وتمام وسایل بازی پارک رو سوار شده بودی ممنون مامانی بعد از پارک بابا اومد دنبالتون وبرگشتید خونه بابایی هم رفت پیش دوستاش شب هم عمو اینا اومدن خونه مامانی بعد هم عمه گلبهار ایناوخاله مهری واقا ایلیا که تازه از کربلا برگشته بود اومدن شب خوبی بود دورهمی خیلی خوش گذشت شما از بس خسته بودی بعد از خوردن شام پای تلویزیون خوابت برد.شنبه هم من وبابایی با هم رفتیم خرید ومن این حلقه ها رو واست خریدم که دوستش داشتی

 یکشنبه هم با بابایی رفتیم دریا و٢ ساعت اونجا بودیم کلی آب بازی کردی تمام هیکلت خیس بود سریع بردم لباسهاتو عوض کردم بابا هم واسه اینکه گرممون بشه واسمون آش وبلال خرید ممنون بابایی مهربون .شب هم بابایی با دوستاش رفتن شکار  دوشنبه هم بابایی رفت ماهیگیری واین ماهی خوشمزه رو صیدش کرد

مامانی هم واسه ناهار درستش کرد که خیلی خوشمزه شده بودعزیزم ما تا سه شنبه ساری بودیم اینبار هم کلی بهمون خوش گذشت شما هم بیشتر وقتت رو با بابا ممی وقصه هاش پر کردی البته یه کوچولو هم شیطونی کردی که الاهی مامان فدای شیطنتات بشه.این هم از پایان سفر چند روزه ما

Avazak.ir Line14 تصاویر جداکننده متن (1)

 

طاها چوب به دست میشود

 

ورود بابا وطاها به دریا

طاها وبابا مشغول آب بازی در دل دریا

بابا:طاها بریم آب بازی کافیه

نفس مامان سردش شده داره آش میخوره

 

 

♥♥♥♥برای عشقم♥♥♥♥

همسر عزیز ومهربونم ازت ممنونم که مایه آرامش مایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)