خداحافظی با اولین مروارید
سلام وروجک کوچولوی من امروز اومدم تا یه خاطره زیبای دیگه رو برات ثبت کنم عزیزم 23 تیر دقیقا یک روز بعد از تولد 5 سالگیت بود که کنارم دراز کشیده بودی وتلوبزیون تماشا میکردی که یکدفعه بهم گفتی مامان احساس میکنم دندونم لق شده منم گفتم نه مامان حالا خیلی زوده چون تا اونجایی که خودم یادم بود اولین دندونم وقتی رفتم مدرسه افتاد ولی بعد دوباره بهم گفتی مامان ببین وقتی نگاه کردم دیدم بله پسری داره بزرگ میشه و یکی از مرواریدهای زیباش لق شده وقراره باطاهاجون خداحافظی کنه وفرشته مهربون یه دندون خوشگل دیگه براش بیاره
ازسر ذوق کلی بغلت کردم وصورت زیبات رو غرق بوسه کردم
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
انگار همین دیروز بود که داشتم بهت غذا میدادم وقتی قاشق خوردبه لثه ات صدا داد واولین دندونت رو دیدم وکلی ذوق کردم وای خدا چقدر بزرگ شدی کوچولوی من
اما پسملی من خیلی خجالت کشید واشک تو چشماش جمع شده بود ویه بغض کوچولو تو صورت زیباش نشسته بود همون موقع بابا داشت با مامان مریم حرف میزد که گوشی رو داد به نفسم ومامان مریم هم کلی قربون صدقه نوه زیباش رفت وگفت که بابایی هم تو همین سن دندونش افتاد خلاصه بعد از صحبت کردن با مامان مریم که از سر خجالت اصلا حرف نزدی وفقط گوش دادی سرت رو کردی زیر پتو وکنارم خوابیدی قربون این پسمل خجالتی بشم ولی بعداظهر که از خواب بیدار شدی حالت بهتر بود وکم کم با قضیه کنار اومدی تا اینکه 31 تیر وقتی داشتی با داداشیت بازی میکردی دندون خوشگلت افتاد وبه جاش یه مروارید سفید زیبای دیگه نمایان شد.
مبارکت باشه عزیزم
نفسم همیشه مراقب این الماسهای خوشگلت باش وهیچ وقت مسواک زدن رو فراموش نکن مامانی
اینم اولین مروارید زیبای طاطایی ما
اوااااااااااااااااادندونش رو موش خورده
اینم دهان بی دندون نفسم