مسافرت 14 شهریور
سلام نور چشمی من چراغ خونمون
عزیزم دوباره اومدم بایه عالمه خاطره قشنگ دیگه دردونه من جونم برات بگه که ما پنجشنبه ساعت 1شب به سمت ساری حرکت کردیم وقتی رسیدیم بابایی وعمو با هم رفتن ماهیگیری وتا ظهر برگشتن شما هم بعداظهر با مامان مریم رفتی پارک وکلی بازی کردی صورت خوشگلت رو هم رنگ کردی اما اینبار خیلی وحشتناک شده بودی خودت رو شبیه دیو خون آشام درست کردی
مامان مریم از پارک برای شما این خرس وبن تن رو خریدن (مرسی مامانی )
بعد از اومدن شما از پارک رفتیم خونه عمو سالار نیم ساعت اونجا بودیم بعد برگشتیم خونه تا شما صورتت رو بشوری وبرای شام بریم بیرون وقتی صورتت رو شستی دومین دندونت هم از پایین افتاد مبارکت باشه گلم خلاصه برای شام رفتیم رستوران سنتی ستاره نو تو جاده دریا جای قشنگ وباصفایی بود مخصوصا با موسیقی زنده اش بهترم شد بعد از صرف شام شما یه کم تو محوطه بازی کردی وبعد برگشتیم خونه
این عکس رو هم تو یکی از اتاقکهای ستاره نو ازت گرفتم
شنبه هم منو وشما ومامان مریم رفتیم پارک شهرداری اونجا کلی بازی کردی وبهت خوش گذشت مامان مریم هم برات این وسایل خاله بازی رو خریدن
آخه پسملی شما عاشق لوازم آشپزخونه هستی از بچگی همش با لوازم وکاسه قابلمه های مامان باری میکردی برای همین هم تا اینا رو دیدی دلت خواست ومامانی برات خرید بعد از برگشتن از پارک راهی تهران شدیم