نوشهر(مسافرت 22 مرداد)
سلام نوگل باغ بهشتم غنچه زیبای بهاریم حالت چطوره مهربونم عزیزم باز دوباره مامانی اومده با یک خاطره جدید دیگه
ناز دونه جون پنجشنبه 23 مرداد اخر شب ما رفتیم ساری مامانی وعمه خونه نبودن چون از هفته پیش رفته بودن مشهد وقرار بود شنبه برگردن اما بابا ممی خونه بود جمعه تا غروب خونه بودیم غروب رفتیم دریا تا سوییت اجاره کنیم وشب رو دریا باشیم وشما فسقلیها هم کمی آب بازی کنید اما تمام سوئیت پر بودن ماهم یه گشتی لب آب زدیم وبرگشتیم برای شام رفتیم قزل سرا غذا خوردیم وشما دوتا وروجک هم کلی شیطنت کردید مخصوصا اهورا که اصلا دلش نمی خواست بشینه وهمش دلش میخواست راه بره
خلاصه بعد از شام برگشتیم خونه شنبه مامانی وعمه اومدن مامانی این اسب زیبا واین آقا شیره رو برای گل پسری سوغاتی آوردن ممنون مامان جان
شنبه رو هم خونه بودیم یکشنبه شب هم راهی جاده شدیم اینبار از جاده چالوس اومدیم شام رو محمود آباد خوردیم بعد هم رفتیم نوشهر سوئیت گرفتیم وشب رو اونجا موندیم تا رسیدیم شما وداداشیت از زور خستگی زودی خوابتون برد اینجوری
سوئیتمون کنار دریا بود صبح هم بعد از خوردن صبحانه با بابایی رفتیم لب آب شما فسقلیها کلی آب بازی کردید ساعت نزدیکهای یک ظهر بود که راهی تهران شدیم بعداظهر رسیدیم تهران خیلی خوش گذشت
ممنون همسرخوب و دوست داشتنیم