طاها و پنگول
سلام عزیز دلم ببخشید که این چند وقته نتونستم بیام وبلاگت رو به روز کنم آخه از طرفی شما نازنینم خیلی شیرینتر از قبل شدی و همش دوست داری باهات بازی کنم وقتی هم میام پای اینترنت میگی ای بابا خسته شدم بعد هم همش از سرو کولم بالا میری دلیل دیگش هم خرابی وسرعت کم اینترنت که این چند وقته همش دو دقیقه دو دقیقه میپرید وحسابی کلافم کرده بود یه دلیل دیگه که بین خودمون بمونه تنبل شدن مامانیه این خستگی وتنبلی دست از سرم بر نمی داره امروز هم به زور کمی خونه تکونی کردم بعد هم شما لا لا کردی ومن تصمیم گرفتم بیام چند تا پست جدید واست بذارم عزیز دلم نفس مامان خلاصه دیگه به مهربونی خودت مامانی رو ببخش گلم
اول از همه میخوام عکس هدیه قشنگ باباییت رو واست بذارم از اونجایی که شما عاشق برنامه پنگول هستید یک شب بابایی وقتی اومد خونه یه پنگول خوشگل که خیلی بهش علاقه داری وهمش باهاش شعر شاپرکی گفت رو می خونی واست هدیه گرفت که گل پسریمون خیلی ذوق زده شده بود مامانی قربونت بره(دست بابایی مهربونت هم درد نکنه که همیشه به فکر پسر گلش هست)
اینم عکس جناب گربه بازیگوش (پنگول خان)
اینجا هم پسر گلم داره برنامه دلخواهش رو که همون پنگوله نگاه میکنه
البته مامانی من با کلی زیرکی ازت عکس گرفتم چون وقتی دوربین رو
میبینی نمیذاری ازت عکس بگیرم وزودی میدوی میای تا دوربین رو ازم بگیری