پارک ساعی
سلام به روی ماهم به چشمون سیاهم وای که چقدر من آقام عزیز دل مامان وبابام.
امروز اومدم تا خودم واسه خودم بنویسم مامانی گفت که بابایی 22 دی ما رو برد پارک لاله حالا من بقیشو مینویسم.
چون من خیلی پسر ناز ونفسی هستم بازم منو بردن پارک یعنی 23 دی هم دوباره رفتیم خوشگذرونی اما این بار رفتیم پارک ساعی که خیلی بهم خوش گذشت. کلی تاب بازی وسرسره سواری کردم و کلی هم تو پارک بدو بدو کردم وحسابی انرژیم رو تخلیه کردم کلی دنبال گربه ها دویدم وپیشی بازی کردم مامانیم هم تو سرسره بازی کلی همراهیم کرد .
خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت. توراه برگشت هم بابا جون واسمون معجون خرید که خیلی چسبید مرسی بابایی عزیزم.
اینم چند تا عکس خوشگل از گل پسری (البته به قول مامانیم)
اینجا دارم از این تار عنکبوت میرم بالا مامان میگه آفرین پسر قهرمانم
ممنون از بابا ومامان خوبم که اینقدر به فکر من وداداشیم هستند یه بوووووس گنده واسه مامانی وبابایی