طاها جون ماطاها جون ما، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
مـــامــــان نســترنمـــامــــان نســترن، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
بـابـا شـــیـــرزادبـابـا شـــیـــرزاد، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
پیمان عشق من وباباییپیمان عشق من وبابایی، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

***میوه بهشتی مامان وبابا***

مسافرت 3 بهمن

1392/11/7 12:57
نویسنده : مامان طاها
325 بازدید
اشتراک گذاری

  نفسم قلبم امیدم حالت چطوره. فرشته پاکم قربون اون هیکل نازت بشم مامانی عروسک خوشگله بازم اومدم تا از  رفتنمون به ساری واست بگم عزیزم پنجشنبه 3بهمن ساعت 11 شب به سمت ساری حرکت کردیم چون بعدازظهر خوابیده بودی تو ماشین زیاد نخوابیدی واسه شام رفتیم دماوند کباب خوردیم بعد از شام هم شما لالا کردی وتا رسیدن به خونه مامانی اینا خواب بودی جمعه ظهر که از خواب بیدار شدی رفتی پیش بابا ممی وبابایی هم با قصه گفتناش سر شما روحسابی گرم کرد البته این کار همیشگی باباییه وهمیشه تو قصه ها طاها قهرمانه واسه همینم همیشه وهر شب مامانی رو مجبور میکنی تا واست از قصه های بابا ممی بگم وکلی ازم قول میگیری که قصه کوچولو نگو قصه بزرگ بگو بیشترم دوست داری که تو قصه شکارچی باشی ودیو وحیوونهای وحشی رو شکار کنی وبا پوستشون واسه من لباس درست کنی قربون اون قوه تخیلت بشم مامانی .بگذریم شب واسه شام عمو اینا اومدن خونه مامانی مامانی هم از اون مرغ خوشمزه ها درست کرده بود که دستشون درد نکنهniniweblog.com(مرسی مامان مریم جون) خلاصه شب خوبی بود دور همی خوش گذشت شما ومریم هم با هم کلی بازی کردید اخر سر هم مثل دختر پسرهای گل نشستید وکارتون تماشا کردید آخه دیگه جفتتون بزرگ شدید وخیلی رفتاراتون عاقلانه تر شده قربونتون برم وروجکهاتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 شنبه هم که از خواب بیدار شدیم ظهر شده بود چون شب قبلش دیر خوابیدیم نشد که صبح زود بیدار بشیم واسه همین بعد از خوردن ناهار ساعت سه بعد از خداحافظی راهی تهران شدیم اول رفتیم خونه عمو سالار اینا وبا هاشون خداحافظی کردیم بعد هم زدیم به جاده شما هم تا گدوک لالا کرده بودی واسه خوردن آش بیدار شدی وتا رسیدن به خونه بیدار بودی خوشگلکمقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)