دلتنگی مامان
سلام عزیز دلم چطوری قند عسلم امشب بی خوابی زده به سرم آخه امشب جای بابایی خیلی خالیه ٢ساعت پیش بابایی رفت شمال واسه یه ماموریت کاری البته خونه مامان مریم هم میره یه سر میزنه تا لحظه آخر هم قرار نبود بره (مامانی بین خودمون بمونه خیلی خوشحال بودم که نمی ره آخه اصلا طاقت دوری شو ندارم) اما دقیقه نود قرار شد که بره موقع رفتنش نزدیک بود گریه ام بگیره اما خیلی خودم رو کنترل کردم که مبادا بابایی ناراحت بشه امیدوارم خدا پشت وپناهش باشه و کارش هم با موفقیت انجام بشه من وشما هم تنها شدیم تا جمعه غروب هم تنها هستیم الان که دارم مینویسم شما فرشته نازنینم لا لا کردی وخونمون خیلی سوت وکورشده( هههههه ببین بابایی منو دست چه کسی س...
نویسنده :
مامان طاها
1:56