آبگرم لاریجان
سلام دردونه مامان چشم وچراغ خونه آهای شکلات خوشمزه من حال واحوالت چطوره جینگیلی مامان امروز هم اومدم تا دوباره بعد از مدتها غیبت برات بنویسم سه شنبه 28 ابان ساعت 11شب بود که یکدفعه بابایی گفت موافقی بریم ابگرم لاریجان من هم که عاشق تفریح وخوشگذرونی با سریع آماده کردن شما وداداشیت موافقت خودم رو اعلام کردم هوا خیلی سرد بود وجاده برفی بود دیر وقت رسیدیم یه اتاق اجاره کردیم وبرای یک روز اونجا موندیم امانتونستم شما وداداشیت رو ببرم داخل وان ابگرم چون مریض بودید واون شب به خاطر مریضیتون حسابی اذیت کردیدوکلی بهونه گرفتید وتا صبح چند بار از خواب بیدار شدیدومسلما اگر میرفتید داخل ا...
نویسنده :
مامان طاها
20:03